زمان تقریبی مطالعه: 15 دقیقه

بازگشت ادبی

بازْگَشْتِ اَدَبی، یکی از سبکهای ادب فارسی، و عنوانی برای یکی از دوره‌های تاریخ ادبیات ایران که در آن، شاعران و نویسندگان از شیوۀ سرایندگان و نویسندگانِ پیرو سبک هندی (یا اصفهانی) روی گرداندند و در کار سرودن و نوشتن به روش شاعران و نویسندگان پیرو سبک عراقی و خراسانی بازگشتند.

بخش یکم ـ مقدمات

جنبش بازگشت در نیمۀ دوم سدۀ 12ق/ 18م پدیدار شد، در عهد کریم-خان (1163-1193ق/ 1750-1779م) توسعه یافت و از زمان فتحعلی‌شاه قاجار (1212-1250 ق/ 1797-1834م) به رواج کلی رسید. آغاز این دوره را برخی از محققان، اواخر عصر افشاریه (آرین‌پور، 1/ 13؛ شمیسا، سبک‌شناسی شعر، 306)، و برخی پایان دورۀ صفویه می‌دانند (زرین‌کوب، سیری...، 151؛ شمس، 2). همایی ضمن تصریح بدین معنا که سبک هندی در زمان صفویه، افشاریه و زندیه رایج بوده است (تاریخ...، 298)، در مقدم دیوان سروش اظهار می‌دارد که مقدمات بازگشت در عهد زندیه فراهم آمده است (ص 15). به نظر بهار دورۀ بازگشت همان با جلوس کریم‌خان‌زند آغاز می‌شود و مقارن پادشاهی مظفرالدین شاه (1313ق/ 1895م) و ظهور ادبیات مشروطه پایان می‌یابد («بازگشت...»، ﺷﻤ 7، ص 520). رضازاده شفق شروع نهضت را اواخر سدۀ 12ق می‌داند (ص 368) و ریپکا به پیروی از بهار بر این امر تأکید می‌ورزد (ص 295-296)؛ همچنین در دایرةالمعارف فارسی با تصریح بدین‌معنا که «دورۀ زندیه و بخش عمده‌ای از دورۀ قاجاریه را دورۀ بازگشت خوانده‌اند» (2/ 1828)، بر نظریۀ بهار تأکید شده است و سرانجام زرین‌کوب با تأیید ضمنی این نظریه چنین اظهارنظر می‌کند که «بازگشت»، بازگشت به ادبیات رسمی و درباری است، یعنی ادبیات مستوفیان، شاهزادگان، حکام و صاحب‌منصبان دولتی؛ طبقاتی که در عهد افشاریه و زندیه همچنان وارث سنتهای ادبی روزگاران گذشته بودند و توانستند راه بازگشت را هموار سازند (نقد...، 2/ 631-632).

نام‌گذاری

مخالفان نهضت بازگشت این جریان را با تعبیراتی منفی مثا تکرار (شفیعی‌کدکنی، ادبیات...، 55) و رجعت (دایرةالمعارف...، همانجا) نام‌گذاری کرده‌اند و موافقان، اعم از پیشروان و پیروان در نام‌گذاری نهضت، از تعبیراتی مثبت سود جسته‌اند؛ پیشروان با تعبیراتی مثل تجدید بنای متقدمان (آذر، 416)، اقتفا به طریقۀ متقدمین (هدایت، 2/ 928)، و اقتفای استادان (صباحی، 194) از بازگشت سخن گفته‌اند و پیروان یا محققان طرفدار بازگشت در بحث از این جریان از عناوینی چون نهضت، نهضت جدید (اقبال، 4؛ رضازاده، 377)، نهضت ادبی (همایی، همانجا)، رنسانس ادبی، نهضت بزرگ ادبی (صفایی، 2-3)، نهضت بازگشت و تجدید حیات ادبی (رعدی، 94)، و نیز از تعبیر رستاخیز (بهار، سبک‌شناسی، 3/ 316) بهره گرفته‌اند. بازگشت، یا بازگشت ادبی اصطلاح معاصران است (صفا، 127) و به احتمال قریب به یقین، نخستین‌بار از سوی بهار در سبک شناسی (همانجا) به کار رفته، و سپس نزد اهل ادب رایج شده است.

اندیشۀ بازگشت

با آنکه برخی از محققان معتقدند که فکر بازگشت، حاصل روی گرداندن چند تن سرایندۀ خوش قریحۀ صاحب ذوق، یعنی شعله، مشتاق، میرزامحمد نصیر و آذر بیگدلی از سبک روزگار خود (دنبالۀ سبک هندی)، و روی آوردن به سبک استادان قدیم است (اقبال، 5؛ آرین‌پور، 1/ 13)، اما بدون تردید مرادشان آن نیست که این امر خلق الساعه و بی‌سابقه، و تنها مولود ارادۀ امثال مشتاق و آذر بوده است (زرین‌کوب، سیری، 151)؛ چه، از همان اوایل عهد صفوی، شاعران و نویسندگانی بوده‌اند که در آثار قدما تتبع می‌کرده‌اند و به قول نصرآبادی به روش گذشتگان علاقه نشان می‌داده‌اند و به شیوۀ آنان شعر می‌سروده‌اند (بهار، «بازگشت»، ﺷﻤ 8، ص 715)، چنانکه حکیم شفایی (د 1038ق/ 1629م) منظومه‌ای به پیروی از حدیقۀ سنایی موسوم به نمکدان حقیقت سرود (نصرآبادی، 1/ 310؛ بهار، سبک‌شناسی، 3/ 318) و امید رازی (د 925ق/ 1519م) با تتبع در آثار قدما در قصیده‌سرایی استاد شدس (نصرآبادی، 2/ 753)؛ کاری که از لحاظ ذوق هنر، رسم و روش گویندگان عصر بازگشت به شمار می‌آید (زرین‌کوب، از گذشته...، 459-460) و پیروی از آن از سوی شاعران عهد سلطان حسین صفوی، گویای این حقیقت است که تحول سبک از اواخر سدۀ 11ق/ 17م آغاز شده است و شاعران نیمۀ اول سدۀ 12ق سبکی متفاوت با سبک هندی داشته‌اند (محیط، مقدمه، «دید»). روش پیروی از قدما به سبب غلبۀ شیوۀ تازه (سبک هندی) در عصر صفوی و رواج آن، به‌تدریج مغلوب شد و چونان آتشی نهفته زیر خاکستر باقی ماند (بهار، «بازگشت»، همانجا، «شعرشناسی»، 55؛ زرین‌کوب، سیری، همانجا).
در عصر فترت، یعنی در فاصلۀ سقوط صفویه تا استقرار قاجاریه، و به‌ویژه در عهد افشاریه و زندیه مقدمات بازگشت ادبی فراهم آمد (همایی، همانجا) و نطفۀ شعر دورۀ بازگشت بسته شد (شمیسا، سبک‌شناسی شعر، 305) و سپس راه رشد و گسترش آن هموار گشت. از آنجا که پدیدآمدن و رشدکردن هر پدیده‌ای، نتیجۀ فقدان موانع و موجود بودن شرایط است، اولاً مانع ظهور و رشد مکتب بازگشت، یعنی سبک‌هندی در اثر ضعف درونی و فروپاشی پشتوانۀ بیرونی آن، با زوال دستگاه ادب‌پرور گورکانیان هند، از میان برخاست (نفیسی، مقدمه، 6)؛ ثانیاً اوضاع و عوامل مناسب برای ظهور و رشد این مکتب (بازگشت)، به‌ویژه در شیراز و اصفهان و سپس در تهران فراهم آمد. می‌توان اوضاع و عوامل مناسب را به اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم کرد: 1. اوضاع اقتصادی مناسب نخست حاصل ثروتی بود که نادر از هند، به ایران آورد و دیگر نتیجۀ پراکنده شدن ثروت سلطنتی صفویه، پس از فروپاشی در میان مردم بود؛ 2. اوضاع اجتماعی مناسب معلول امنیتی بود که به‌ویژه در دورۀ بیست‌سالۀ حکومت کریم‌خان زند به بار آمد؛ 3. اوضاع فرهنگی مناسب به دنبال دسترسی مردم به کتابهای سودمند و دیوانهای شاعران در پی فروپاشی حکومت صفوی و تاراج کتابخانۀ آنان حاصل شد (بهار، همان، ﺷﻤ 7، ص 520-521، سبک‌شناسی، 3/ 316-317؛ محجوب، 35؛ مؤتمن، 179). بدین‌ترتیب، جنبش موسوم به بازگشت شکل گرفت؛ خاستگاه بازگشت، شهر اصفهان بود. اصفهان پس از استیلای افغانان آسیب بسیار دید و رو به ویرانی نهاد، اما بدان سبب که زمانهای دراز مرکز علمی و ادبی و فرهنگی بود، خاستگاه بازگشت ادبی گردید (اقبال، 4؛ آرین‌پور، نفیسی، همانجاها). در اصفهان ادیبان و شاعرانی که از هجوم افغانان جان به در برده بودند، توانستند ادبیات را بازسازی کنند (ریپکا، 295). گزارش اذر در آتشکده از تلاش مشتاق (ص 416)، نمونه‌ای از جد و جهد شاعران در بازسازی شعر و ادب فارسی تواند بود.

بخش دوم ـ شعر بازگشت

سرودن شعر به شیوۀ پیشینیان ــ که هیچ‌گاه یکسره متروک نشد ــ موردتوجه خاص شاعرانی قرار گرفت که عضو انجمن ادبی مشتاق بودند. این شاعران که پیشگامام شعر بازگشت به‌شمار می‌آیند، عبارتند از سیدمحمد شعلۀ اصفهانی (د 1160ق/ 1747م)، میر سیدعلی مشتاق اصفهانی (د 1171ق/ 1758م) و میرزا محمدنصیر اصفهانی (د 1192ق/ 1778م). تلاش در جهت بازگشت به شیوۀ پیشینیان در شعر با این 3 تن ــ و به ویژه با کوششهای مشتاق ــ آغاز شد و به دنبال پیوستن شماری از شاعران به محفل مشتاق، گسترش یافت و سرنوشت آیندۀ شعر فارسی را ــ که مقدمات دگرگونی آن پیش‌تر فراهم شده بود ــ رقم زد. مسائل مربوط به شعر بازگشت، یا بازگشت در شعر را می‌توان از دو دیدگاه ــ تاریخی و موضوعی ــ مورد بحث قرار داد:

الف ـ از دیدگاه تاریخی

شعر بازگشت، از دیدگاه تاریخی، به دو دورۀ متمایز تقسیم می‌شود:

1. دورۀ اول (از نیمۀ دوم سدۀ 12ق/ 18م تا اوایل سدۀ 13ق/ 19م)

در این دوره، شاعران در کار تقلید از قدما و تتبع در شعر آنان، بیشتر به سبک شاعران شده‌های 6-8ق/ 12-14م نظر داشتند و در سرودن غزل و قصیده و مثنوی از روش این شاعران ــ شاعران آذربایجان و عراق ــ پیروی می‌کردند (صفا، 127). در این دوره دو انجمن ادبی در خاستگاه بازگشت، اصفهان تشکیل شد و کار بازگشت به شیوۀ قدما در سرودن شعر را پی گرفت: انجمن مشتاق و انجمن نشاط.

یک: انجمن مشتاق

نخستین انجمن ادبی است که در پی پیوستن شماری از شاعران به «محفل ادبی» مشتاق اصفهانی، شکل گرفت و به مدیریت وی اداره شد. این شاعران که نخستین مجددان سبک پیشینیان به شمار می‌آیند و شاعران عهد فتحعلی‌شاه شاگردان آنان محسوب می-شوند، عبارتند از عاشق اصفهانی (د 1181ق/ 1767م)، عبدالمجید شکسته‌نویس، متخلص به «مجید» (د 1185ق/ 1771م)، صهبای قمی (د 1191ق/ 1777م)، آذر بیگدلی (د 1195ق/ 1781م)، هاتف اصفهانی (د 1198ق/ 1784م)، صباحی بیگدلی (د 1206 یا 1207ق/ 1792 یا 1793م) و رفیق اصفهانی (د 1226ق/ 1811م) (آرین‌پور، 1/ 13-14). نقش مؤثر مشتاق در جنبش بازگشت و به تعمیر آذر در تذکرۀ آتشکده در تجدید «بنای نظم فصحای بلاغت شعار متقدمان» (همانجا) امری است که جملۀ تذکره‌نویسان پس از آذر بر آن تأکید کرده‌اند (ﻧﻜ : بهار، سبک‌شناسی، 3/ 318؛ هدایت، 2/ 928). انجمن مشتاق پس از مرگ کریم‌خان زند و در پی ناآرامیهای ناشی از آن، تعطیل شد (شمس، 82).

دو: انجمن نشاط

دومین انجمن ادبی است که در روزگار آقا محمدخان (ﺳﻠ 1209-1211ق/ 1794-1796م)، به وسیلۀ میرزا عبدالوهاب نشاط (د 1244ق/ 1828م)، کلانتر و حاکم اصفهان در این شهر و در خانۀ وی تشکیل شد (محیط، مقدمه، «یج»؛ آرین‌پور، 1/ 14). اعضای این انجمن نسبت به مسائل ادبی، از اعضای انجمن نخستین آگاه‌تر، و در کاربرد سبکهای گوناگون سخن از آنان کار آزموده‌تر بودند (همانجا). این انجمن به سبب قدرت و مکنت نشاط و توجه وی به شاعران و نیز بدان‌سبب که تجربه‌های ارجمن انجمن اول را پشت‌سر داشت، در کار بازگشت گامهای مطمئن-تر و مؤثرتری برداشت (شمس، 87). این انجمن نیز پس از کشته‌شدن آقا محمدخان و احضارشدن نشاط از سوی فتحعلی‌شاه به تهران تعطیل شد (همو، 88؛ آرین‌پور، همانجا) و مجمع سخن‌سرایان اصفهان به حجرۀ مجمر اصفهانی (د 1225ق/ 1810م)، در مدرسۀ کاسه‌گران انتقال یافت (محیط، مقدمه، «یه»).
از آنجا که هدف اساسی پیشروان بازگشت در این دوره، از منظر منفی برانداختن سبک هندی بود و از منظر مثبت در آثار قدما، مشتاق اصفهانی در غزل‌سرایی از شیوۀ سعدی (د 692ق/ 1293م) و خواجو (د 753ق/ 1352م) و در قصیده‌پردازی از امامی هروی (د 667ق/ 1269م) و گاه از سبک خاقانی (د 582 یا 595ق/ 1186 یا 1199م) پیروی می‌کرد. آذر بیگدلی در سرودن قصیده‌های غرا شیوۀ ظهیر فاریابی (د 598ق/ 1202م) را پیش چشم داشت. عبدالرزاق دُنبلی، متخلص به مفتون دادِ فصاحت می‌داد و به شیوۀ امیر معزی (د میان سالهای 518-521ق/ 1124-1127م) قصیده می‌سرود و شهای ترشیزی در سرودن قصیده و قطعه سبک انوری (د 583ق/ 1187م) و خاقانی را سرمشق می‌ساخت و غزل را به سبک تازه، لطیف و محکم می‌سرود (بهار «بازگشت» ﺷﻤ 8، ص 715-716). همایی سبک این دوره از بازگشت را سبک «عراقی ـ اصفهانی جدید» می‌نامد (مقدمه و حواشی، 93-94).

2. دورۀ دوم (از اواخر نیمۀ اول سدۀ 13ق/ 19م تا اوایل سدۀ 14ق/ 20م)

در این دوره گویندگان در عین پیروی از شاعران سده‌های 6-8ق به سبک شاعران سده‌های 4-6ق نیز توجه کردند (صفا، همانجا). در دورۀ دوم، دورۀ ترقی و کمال مکتب بازگشت در شعر محسوب می‌شود و تلاشهای دورۀ اول، به طور کامل مر می‌دهد و سخن هدایت در مجمع‌الفحصا مبنی بر پیروی گویندگان مؤثر وی از فصحای متقدم (1/ نه – ده) بیشتر ناظر بر دورۀ دوم است (صفا، همانجا). در اواخر دورۀ اول و در اوایل دورۀ دوم، سومین انجمن ادبی ــ که در واقع ادامۀ انجمن دوم (انجمن نشاط) است ــ در تهران (1212ق)، در دربار فتحعلی‌شاه تشکیل شد و از آنجا که شاه، خود شاعر بود و «خاقان» تخلص می‌کرد، این انجمن به «انجمن خاقان» شهرت یافت (آرین‌پور، 1/ 15؛ شمس، 114).
انجمن خاقان از یک‌سو وارث تجربه‌های دو انجمن پیشین بود و اعضای آن شاعران و ادیبان کارآزمودۀ آشنا به دقایق شعر قدیم بودند (همانجا) و از سوی دیگر به سبب ارتباط آن با دربار فتحعلی‌شاه که به شیوۀ دربار سلطان محمود غزنوی و سلطان سنجر سلجوقی نظام یافته بود و شاعران را می‌نواخت و بدانها صله می‌داد (آرین‌پور، همانجا)، شاعران بسیاری به امید گرفتن صله و لقب به خود خواند که محور همۀ آنها ملک‌الشعرا صبا بود (همانجا). بدین‌سان، مرکزی پدید آمد که هرچند مرکز تبلیغات سلطنت محسوب می‌شد، اما به نوعی مرکز آموزش و گسترش شعر و ادب نیز بود و.شاعرانی توانا پرورد که نامبردارترین آنان، لین شاعرانند: سحاب اصفهانی (د 1222ق/ 1807م)، مجمر اصفهانی (د 1225ق/ 1810م)، صبای کاشانی (د 1238ق/ 1823م)، نشاط اصفهانی (د 1244ق/ 1828م) و وصال شیرازی (د 1262ق/ 1846م) (ﻧﻜ : براون، IV/ 305-316).
چنین بود که شعر فارسی با آهنگ بازگشت به سبکهای گذشته (عراقی و خراسانی) و در مکتب عرفی، صائب، شوکت و شاعرانی مانند آنها (همو، IV/ 299) در عصر فتحعلی‌شاه به کمال رسید (آرین‌پور، 1/ 79) و در دورۀ جانشینان وی، به‌ویژه ناصرالدین‌‌شاه (مقـ 1313ق/ 1895م) همچنان پیش رفت. فتحعلی‌شاه و ناصرالدین شاه در حفظ و استمرار نهضت ادبی غفلت نورزیدند و با تشویق شاعران، شعر و ادب را رونق بخشیدند.
عهد ناصری آخرین دورۀ وفور شعر و کمال شاعری در ایران است. بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان عهد ناصری اینانند: قاآنی شیرازی (د 1270ق/ 1854م)، شهاب اصفهانی (د 1291ق/ 1874م) و سروش اصفهانی (د 1285ق/ 1868م)؛ و از حیث تقدم زمانی صبای کاشانی، سپس محمودخان ملک الشعرا (د 1311ق/ 1893م) و فتح‌الله خان شیبانی (د 1308ق/ 1891م)؛ و از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان عصر فتحعلی‌شاه و ناصرالدین شاه اینان را می‌توان نام برد: نشاط اصفهانی، وصال شیرازی، فروغی بسطامی (د 1274ق/ 1858م) و مجمر اصفهانی؛ سپس یغمای جندقی (د 1276ق/ 1859م)، ملک‌الشعرا عنقا و مسکین اصفهانی (همایی، مقالات...، 1/ 455-456).
چنین بود که حاصل تلاشهای دورۀ اول در دورۀ دوم ــ که عصر کمال محسوب می‌شود (آرین‌پور، همانجا) ــ «به صورت نوعی نهضت یا مکتب ادبی» درآمد (زرین‌کوب، سیری، 151) و هدف نهایی و بنیادی جنبش، یعنی دستیابی به زبان شیوای قدما تحقق یافت و شاعرانی ظهور کردند که «بسیار خوب از عهدۀ تقلید متقدمین برآمدند» (امیری، 14) و «سخن آنان را از حیث رعایت نکات و دقایق فنی، اختلافی با آثار پنج شش قرن پیش نداشت» (آرین‌پور، 1/ 16) . زبان برخی از آنان را به دشواری می‌توان از زبان شیوای قدما تشخیص داد (شمیسا، سبک‌شناسی شعر، 311)؛ چنانکه بعضی از قصیده‌های ملک‌الشعرا صبا، از جهت لفظ آنچنان شیوا و استوار است و از جهت معنا آن‌سان دقیق که قصاید فصحای سدۀ 6ق را پیش چشم می‌آورد (صفا، 129). مکتب ادبی عهد قاجار، گرچه در اوج شکوفایی آن، کمال تقلید از شیوۀ قدما، و کمال تتبع در آثار آنان بود، اما به نظر برخی از محققان مستقل بنیاد نهادند و در عین تقلید و تتبع، دارای سبک و روشی خاص بودند که مدتها مورد پیروی دیگر گویندگان قرار داشت (مؤتمن، 181، 191)؛ چنانکه نشاط پیرو مکتب صبا بود و قصاید خود را به تقلید از وی می‌سرود و میرزاتقی علی‌آبادی (صاحب) نیز در مکتب صبا درس خوانده بود و از شیوۀ او پیروی می‌کرد (بهار، «بازگشت»، ﺷﻤ 11، ص 752).
محققانی که موضوع را از منظری منفی می‌نگرند، با استقلال مکتب هریک از شاعران بازگشت مخالفند و به‌طورکلی بازگشت را مکتبی اصیل و مستقل نمی‌شمارند، چنانکه حمیدی سبک صبا را اقتباسی از شیوۀ قصیده‌سرایان قدیم می‌داند و شعر او را نسبت به شعر قدما در سطحی متوسط ارزیابی می‌کند (ص 21-22) و شفیعی‌کدکنی صریحاً اعلام می‌کند که جنبش بازگشت، مکتب نیست، بلکه سیری قهقهرایی است (ادبیات، 56).
در پایان عصر ناصری با 3 شاعر توانای بلندآوازه، یعنی یقمای جندقی، فروغی بسطامی و فتح-الله خان شیبانی روبه‌رو می‌شویم که برخلاف شاعران قصیده‌سرای این دوره مدیحه‌پرداز شناخته نشده‌اند (زرین-کوب، همان، 492) و در این میان فتح‌الله‌خان شیبانی (د 1308ق/ 1891م) نه فقط اهل مداهنه و تملق نیست و شعر را وسیلۀ گدایی نکرده (حمیدی، 260)، بلکه شاعری است که در اشعار او نوعی لحن اعتراض مشهود است که به دل می‌نشیند (اته، 203)، لحنی که در ادبیات آن دوره بی‌سابقه است و تأثیر مستقیم اروپا در آن به چشم می‌خورد (آرین‌پور، 1/ 140-141). یغمای جندقی نیز چونان شیبانی اهل عصیان و اعتراض بود (همو، 1/ 142) و فریاد اعتراض خود را در نوشته‌ها و سروده‌های خود در پوشش طنز و هزل و هجو بیان می‌کرد (ﻧﻜ : همو، 1/ 115-117).

ب ـ دیدگاه موضوعی

بحث از شعر بازگشت از دیدگاه موضوعی، بحثی سبک‌شناختی است که می‌توان آن را از 3 نظر (لفظی، معنایی و ادبی) مورد مطالعه قرار داد:

1. از نظر لفظی

از این منظر، زبان شعر بازگشت مورد گفت‌وگوست؛ چه «شعر، هنری است وابسته به زبان و همۀ فرایند خلافۀ آن در عرصۀ زیان نمایان می‌شود» (شفیعی‌کدکنی، همان، 57) و یکی از اصول بیانیۀ شاعران نهضت بازگشت، نقد زبان سست شاعران سبک هندی، و دعوت به بازگشت به زبان شیوای متقدمان است (ﻧﻜ : آذر، 416؛ هدایت، 1/ ده). زبان شعر شاعران بازگشت را می‌توان، با توجه به دوره‌های تاریخی این نهضت به زبان ابتدایی (خام) و پیشرفته (پخته) تقسیم کرد:

یک: زبان ابتدایی (خام)

زبان شاعران دورۀ اول، به‌ویژه زبان شاعران انجمن مشتاق، زبان ابتدایی و خام بود؛ به همین سبب، آنان در کار تقلید از قدما و تتبع در آثار ایشان چندان کامیاب نبودند (شمیسا، همان، 310). دلیل این امر آن است که شاعران دورۀ اول از دقایق شعر پیشینیان اگاهی چندانی نداشتند. شمیسا نشان می‌دهد که حتى شاعری چون سروش با همۀ تسلط بر زبان نمی‌دانسته است که در کاربرد حرف اضافۀ مضاعف، به شیوۀ قدما، اولین حرف «به» است، مثل «به خردی در» یا «به دریادر» و تعبیراتی مثل «بر هزار اندر» و «در کنار اندر» ساخته است (همان، 312).

دو: زبان پیشرفته (پخته)

زبان شاعران دورۀ دوم، یعنی زبان شاعران عصر قاجار، زبانی پیشرفته و پخته است. در این دوره، زبان پیشرفت می‌کند و تعالی می‌یابد و زبان درست و شیوای فارسی، یعنی زبان گویندگان قدیم احیا می‌شود (صفا، 131) و این از آن روست که دست‌کم شماری از شاعران این عصر مثل قاآنی، شیبانی و داوری از دقایق شعر پیشینیان آگاهی دارند و بر کاربرد الفاظ و تعبیرات مسلطند و سخنانشان از حیث رعایت نکات و دقایق فنی، اختلافی با سخنان قدما ندارد (آرین‌پور، 1/ 16). شمیسا به تفصیل از مختصات زبانی شاعران بازگشت سخن گفته، و با ذکر شواهد، خامی زبان دورۀ اول و پختگی و کمال دورۀ دوم را بازنموده است (همان، 310-316).

2. از نظر معنایی

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.